شهید مورد علاقه سردار سامرا + تصاویر
خانم هدی تقوی فر فرزند شهید گرانقدر حاج سید حمید تقوی فر در مصاحبه ای با اشاره به شهید مورد علاقه شهید سید حمید گفت: پدرم شهید صدراله فنی را بسیار دوست داشتند. او از شهدای دفاع مقدس بود و من از کودکی با ایشان و سیره شان آشنا بودم.
از راست نفر اول شهید سید حمید تقوی فر و نفر سوم شهید صدراله فنی
قائم مقامی و سپس مسئولیت واحد اطلاعات و تحقیقات منطقه 8 سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (استان های خوزستان و لرستان)، فرماندهی سپاه و فرماندار نظامی شهر استراتژیک خونین شهری که دیگر بار خرمشهر شده بود، ریاست ستاد قرارگاه قدس، طراحی و تأسیس قرارگاه رمضان و تشکیل تیپ 9 بدر با همفکری و همکاری سردار شهید اسماعیل دقایقی و سرانجام فرماندهی قرارگاه فجر رمضان و انجام ده ها عملیات نامنظم در خاک عراق، چکیده ای از مسئولیت های شهید گمنام، سردار مهندس صدراله فنی است که تغییر عنوان مسئولیت برای او تنها تغییر سنگر مبارزه و مجاهدت بود. سفر به سوریه، لبنان، عراق و آشنایی با یلان و دلیران جهاد و برگرفتن توشه های تجربه، از برگ های زرینی است که در کارنامه آن بزرگ مرد می درخشد.
از راست نفر دوم شهید سید حمید تقوی فر و نفر چهارم شهید صدراله فنی
در ادامه شما را دعوت می کنیم به خواندن خاطراتی از سردار سامرا شهید حاج سید حمید تقوی فر درباره سردار شهید صدراله فنی:
« بیان »
با صبر و حوصله و مهربانی حرف بچه ها را گوش می کرد و بعد پاسخ می داد و هر چه از عهده اش بر می آمد، بی دریغ به انجام می رساند. در قالب مزاح به یکی از بچه ها می گفتم: با این بردباری و شکیبایی و شیوایی سخن که صدراله در بیان مطالب مذهبی دارد برای حوزه نمایندگی بسیار مفید است.
شهیدان سید حمید تقوی فر و صدراله فنی« ضربه »
او در عملیات بدر این توفیق را یافت که ترکیبی از نیروهای ایرانی و مجاهدین عراقی را به داخل خاک عراق گسیل دارد تا از پشت به دشمن ضربه وارد آورند. هدایت این حرکت به عهده سردار شهید صدراله فنی بود.
« در کوره راه های کردستان »
در مأموریتی که با آقا صدراله وارد خاک عراق شدیم، در ابتدای راه، وی بی هیچ مشکل جسمانی جاده های خشن و کوره راهها و نیز فراز و فرود کوهها و دره ها را می پیمود و ما هم زیر نظر و پا به پای او حرکت می کردیم. در میانۀ راه درد کلیه طاقت از کَفَش ربود و توانش را فرسود. در شرایطی هم نبودیم که وسیلۀ نقلیه ای – به غیر از قاطر – به همراه خود داشته باشیم و یا از وضعیت غذایی مطلوبی برخوردار باشیم. موظف و ناچار بودیم که از میان کوه و کتل منطقۀ کردستان و در میان خطوط و کمین گاههای دشمن نفوذ و عبور کنیم. سردار تا جایی که امکان داشت درد را تحمل نمود؛ ولی کار به جایی رسید که درد سخت آزارش می داد و در حالی که دستش روی کلیه اش بود آرام آرام حرکت می کرد. درد شدید و راه رفتن آرام او ساعت به ساعت ما را از نیروها عقب می انداخت. آقا صدراله که در چنبرۀ این بلا گرفتار آمده بود، همه فکر و ذکرش ادامه مسیر تا رسیدن به مقر بود. او اصرار داشت که شما بروید که من آرام آرام می آیم. وی با وجود درد شدیدی که داشت، هرگز از حرکت باز نمی ماند و نمی خواست به خاطر او، در اجرای مأموریتمان خدشه ای وارد شود. رفته رفته به نقطۀ امنی رسیدیم و اندکی استراحت کردیم. از زمان شروع کلیه دردش تا رسیدن به قرارگاه، نوزده ساعت به طول انجامید. در طی این مدت، جز برای نماز و صرف غذا – که شاید کمتر از دو ساعت زمان برد – درنگ نکردیم. این در شرایطی بود که فشار درد به سر او امان نمی داد.
جنگ های نامنظم
فعالیت های او از دو جنبه قابل بررسی و تقدیر است: 1) عملیات در چارچوب جنگ های نامنظم 2) عملیات و فعالیت های پنهانی که منجر به جمع آوری اطلاعات از دشمن و کشف اسرار آنان می شد و در اختیار قرارگاه خاتم الانبیاء قرار می گرفت.
- ۹۴/۱۰/۱۶