- ۰ نظر
- ۲۳ بهمن ۹۷ ، ۰۹:۵۲
ابوالفضل رضوی اردکانی می گوید: آن شب به سیم آخر زدم و جنایات سلطنت پهلوی را بیان کردم. جمعیت عظیمی هم در خیابان بودند و آقایان علما و طلبهها همه بیرون مسجد مصلی، وسط مردم نشسته بودند که ناگهان پلیس و کماندوها حمله کردند.
سید ابوالفضل رضوی اردکانی در کنار حجج الاسلام عبدالکریم بخردیان و سلیمان امین
بهبهان یکی از شهرهای پر جمعیت جنوب کشور بود که مردم آنجا در مبارزه علیه رژیم پهلوی پیشگام بودند. حجتالاسلام سید ابوالفضل رضوی اردکانی در بخشی از کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره مبارزات مردم بهبهان با رژیم پهلوی و واکنش رژیم به این مبارزات میگوید: من در سالهای 45 تا 47 در بهبهان منبر میرفتم و چون در لفافه تاریخ مطالب سیاسی میگفتم بسیار مفید بود و در روحیه مردم تاثیر بسیاری داشت.
در ضمن امام خمینی و رساله او را نیز تبلیغ میکردم و خوشبختانه مسئله حادی پیش نیامد و جوانان بهبهانی به نهضت اسلامی علاقهمند بودند؛ تا این که در مردادماه 1357 به دلیل سابقه قبلی، بار دیگر از طرف علمای شهر از جمله آقای مجتهدی، موسوی و دعاوی - که از علمای طراز اول شهر بودند - برای تبیین صریح مسائل انقلاب دعوت شدم.
ماه رمضان بود و هوا گرم. هر شب در مسجد بزرگی در مرکز شهر به نام "مسجد مصلی" منبر میرفتم و روز به روز بر تعداد جمعیت اضافه میشد؛ طوری که پس از پنج یا شش شب، شبستان و حیاط مسجد پر میشد و جمعیت زیادی در خیابان مینشستند و من حکم مسائل انقلابی را بیان میکردم.
هر شب احتمال حمله مأموران محمدرضا پهلوی وجود داشت و مسجد و جمعیت را با تمام وسایل ضد شورشی محاصره میکردند تا این که به گمانم شب هفتم رمضان بود که منبری جانانه در وصف جنایات خاندان پهلوی داشتم.
چون میدانستم آنها نمیگذارند من در بهبهان بمانم، قرار شد کم کم مطالب را به اوج برسانم. آن شب به سیم آخر زدم و جنایات سلطنت پهلوی را بیان کردم. جمعیت عظیمی هم در خیابان بودند و آقایان علما و طلبهها همه بیرون مسجد مصلی، وسط مردم نشسته بودند که ناگهان پلیس و کماندوها حمله کردند.
از هر طرف گاز اشک آور پرتاب شد و جمعی زخمی و بعضی از مأموران هم مجروح شدند.
طبق نقشه قبلی، گفته بودیم اگر حمله کردند چراغها را خاموش کنند و مرا از معرکه فراری دهند. ناگهان برق خاموش شد و در میان هیاهوی جمعیت و صدای تیر و گاز اشکآور مرا از پشت مسجد فراری دادند و به خانهای در اطراف شهر بردند.
آقایان علما موسوی، مجتهدی و دعاوی که در خیابان بودند، دستگیر شدند. مأموران مقداری از وسایل مسجد و منبر را خرد و بعضی کتابها و قرآن را پاره کردند و بسیاری را با باتوم زدند. آن شب، شب عجیبی بود.
صبح فردای آن روز، شهر متشنج و مغازهها و بازار تعطیل شد و حکومت نظامی هم در شهر اعلام شد.
انقلاب اسلامی ایران بی شک منحصر به خروش خیابانی مردم تهران نبود. هر چند تظاهرات عظیمی چون تاسوعا و عاشورای سال 57 در هیچ کجای ایران و حتی خاورمیانه نظیر نداشته و ندارد اما اگر نبود همراهی تمامی مردم ایران در دورافتاده ترین و محروم ترین شهر های کشور، فرجام کار رژیم پهلوی با آن چه شد، متفاوت می گردید.
بهبهان، یکی از شهرهای خوزستان است که مردم خونگرم و مسلمانش در ماه های اوج گیری نهضت اسلامی، انصافا دین خود را به نهضت امام خمینی ادا کرد و شواهد این ادعا نیز در اسناد به جا مانده از آن روزها عیان و آشکار است.
آن چه می شنوید بخشی است از صدای تظاهرات مردم انقلابی بهبهان در روز 20 آذر 1357 مصادف با عاشورای حسینی.
نام بهبهان با نام ده ها شهیدِ خونین کفن که از مفاخر شیعه به شمار می روند گره خورده است. به یاد ارواح پاک تمامی آنان صلوات.
سردار سرلشکر پاسدار شهید دکتر «مجید بقایی»، فرمانده قرار گاه کربلا؛ یکی از شهدای نامدار اما گمنام سال های حماسه و مقاومت است که کوچه شهید برای اولین بار، متن اصلی وصیتنامه این شهید بزرگوار را با خط زیبای وی به مناسبت سالگرد شهادتش منتشر کرده است.
متن زیر روایتی است از یک شاهد عینی که در لحظه شهادت شهید مجید بقایی و همراهانش حضور داشته و جزو مجروحین این حادثه بوده است.
این روایت از سردار «مرتضی صفاری» (مسئول وقت طرح و عملیات قرارگاه کربلا) است که از بازماندگان حادثه اصابت و انفجار خمپاره در سنگر شناسایی ارتفاعات جبل فوقی منطقه فکه (شناسایی مواضع دشمن جهت عملیات والفجر مقدماتی) بوده که در این شناسایی همراه شهید حسن باقری (جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه)، شهید مجید بقائی (فرمانده قرارگاه کربلا)، شهید تقی رضوانی (راوی مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ)، شهید توکل قلاوند (از مسئولان واحد اطلاعات قرارگاه کربلا)، شهید مجتبی مؤمنیان (مسئول طرح و عملیات قرارگاه خاتمالانبیاء)، امیر پالاش (مسئول اطلاعات عملیات قرارگاه نجف) و سرلشکر محمد باقری بوده است.
روز هشتم بهمنماه سال 1361 قرار بود که جمعی از فرماندهان با امام خمینی (ره) دیدار داشته باشند، اما از آنجایی که شناسایی محور فکه به پایان نرسیده بود، شهید باقری از محسن رضایی اجازه خواست تا برای تکمیل شناسایی جهت عملیات والفجر مقدماتی در منطقه بماند.
قبول این درخواست از سوی محسن رضایی موجب شد تا من و شهید بقایی هم بنا به دستور محسن رضایی از فرودگاه چهارم وحدتی دزفول بازگردیم و توفیق دیدار با امام از ما سلب شود؛ بدین ترتیب صبح روز بعد به سمت منطقه مورد نظر رفتیم.
این مستند، زندگی سردار شهید مجید بقایی فرمانده قرارگاه کربلا و نقش ایشان در دوران دفاع مقدس را روایت می کند.
برای تماشای مستند، از لینک زیر استفاده کنید.