کوچه شهید

نشریه الکترونیکی ادبیات و هنر مقاومت شهرستان بهبهان

کوچه شهید

نشریه الکترونیکی ادبیات و هنر مقاومت شهرستان بهبهان

کوچه شهید

...........................................................
نشریـه الکترونیـکی
ادبیـات و هنـر مقـاومت شهـرستـان بـهبـهـان
...........................................................
گـروه فـرهنگـی سردار شهیـد مجیـد بقایــی
شماره تماس: 2215 673 0916
...........................................................

۴۰ مطلب با موضوع «ادبیات پایداری» ثبت شده است

۰۹
آبان
۰۲

5) ناصر آب‌روشن ششم تیر ١٣٤٣، در روستای کوتک محمدکریم از توابع شهرستان بهبهان به دنیا آمد. پدرش خلیفه کشاورزی می‌کرد و مادرش گوهر نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. دوم مهر ١٣٦٤، در مهران توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به گردن، شهید شد. مزار وی در زادگاهش قرار دارد.

وصیت‌نامه شهید

  • خادم الشهدا
۰۶
آبان
۰۲

اوایل فروردین 1364 با آرام شدن نسبی منطقه عملیاتی بدر و استقرار یگان‌ها در خطوط پدافندی، حکم فرماندهی تیپ گردان‌های مجاهدانِ عراقی که به گردان‌های شهید صدر شهرت داشت، به اسماعیل دقایقی ابلاغ شد.

منطقه عملیاتی هورالهویزه؛ شهید دقایقی در کنار مجاهدان عراقی

او بهترین انتخاب بود. دقایقی در مدت زمانی کوتاه ثابت کرد که این گردان‌ها قابلیت‌های فراوانی دارند و مجاهدان هم با اشتیاق فرماندهی‌اش را پذیرفتند.

  • خادم الشهدا
۲۹
مهر
۰۲

4) منوچهر آب‌روشن پنجم اردیبهشت ۱۳۵۰، در شهرستان بهبهان به دنیا آمد. پدرش شکرالله فروشنده بود و مادرش زلیخا نام داشت. دانش‌آموز سوم راهنمایی بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت و در عملیات کربلای پنج، در بمباران شیمیایی جاده شهید صفوی مجروح شد. بیست و پنجم دی ١٣٦٥، در بیمارستان نجیمه تهران بر اثر عوارض ناشی از آن به شهادت رسید. پیکر وی را در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپردند. او را اسماعیل هم می‌نامیدند. برادرش ابراهیم نیز به شهادت رسیده است.

وصیت‌نامه شهید

  • خادم الشهدا
۱۹
مهر
۰۲

شناسنامه‌های یگانی یکی دیگر از آثار مرجع مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس می‌باشد که به عملکرد یگان‌های شرکت‌کننده در عملیات‌های دفاع مقدس می‌پردازد و عملیات‌های آفندی و پدافندی آن یگان را مورد بررسی قرار می‌دهد. همچنین سرنوشت یگان مربوطه بعد از جنگ تحمیلی از نکات مهمی است که در این نوع از کتاب‌ها به آنها پرداخته شده است.

  • خادم الشهدا
۱۹
مهر
۰۲

3) علی آب‌روشن چهارم فروردین 1350، در شهر منصوریه از توابع شهرستان بهبهان به دنیا آمد. پدرش بمونی، کشاورزی می‌کرد و مادرش فاطمه نام داشـت. تا پایان دوره متوسطه در رشته نظم و امنیت فراجا درس خواند و دیپلم گرفت. درجه‌دار نیروی انتظامی بود. سال 1367 ازدواج کرد و صاحب سه پسر و یک دختر شد. سوم اسفند 1387، در روستای تل چگاه علیا هنگام درگیری با اشرار بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در شهرستان زادگاهش واقع است.

 

  • خادم الشهدا
۱۱
مهر
۰۲

کتاب «سینه‌خیز تا عرش» نوشته حسن تقی‌زاده بهبهانی است که زندگی بزرگ مرد کوچک شهید سرافراز عبدالحمید تقی‌زاده بهبهانی را در 148 صفحه روایت می‌کند و توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است.

  • خادم الشهدا
۱۱
مهر
۰۲

2) ابراهیم آب‌روشن یازدهم تیر 1346، در شهرستان دهدشت به دنیا آمد. پدرش شکرالله، فروشنده بود و مادرش زلیخا نام داشـت. دانش‌آموز سوم راهنمایی بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیستم اردیبهشت 1361، در عملیات بیت‌المقدس، در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. مزار او در شهرستان بهبهان قرار دارد. برادرش منوچهر نیز به شهادت رسیده است.

وصیت‌نامه شهید

  • خادم الشهدا
۱۱
مهر
۰۲

کتاب «روشنای بدر» نوشته مرضیه نظرلو است که به معرفی شهید اسماعیل دقایقی، فرمانده دلاور مجاهدان عراقی لشکر بدر می‌پردازد.

این کتاب که در قالب مستندروایی نگاشته شده؛ حاصل صدوهشتاد ساعت مصاحبه در شهرهای ایران و عراق است. روایت کنندگان این خاطرات، صدنفر از یاران و همرزمان شهید دقایقی هستند که نیمی از آنان در کشور عراق متولد  شده‌اند. 

  • خادم الشهدا
۰۷
مهر
۰۲

1) حبیب‌الله آباد یکم فروردین 1349، در روستای سلامه از توابع شهرستان بهبهان به دنیا آمد. پدرش سیف‌الله، کشاورزی می‌کرد و مادرش شریفه نام داشـت. دانش‌آموز چهارم متوسطه بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. چهارم تیر 1367، در جزیره مجنون بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش واقع است.

  • خادم الشهدا
۱۷
شهریور
۰۲

هنگامی که برای تهیه این مجموعه مشغول مصاحبه گرفتن و همزمان با آن، مشغول نگارش کتاب بودم، مقداری دلسردی و خستگی برم غالب شده بود. فشار کار زیاد بود و بعضی عوامل هم سبب می‌شد تا آن خستگی که در وجودم بود چندین برابر شود و به شدت در روحیه‌ام تأثیر بگذارد.

از طرفی دیگر همه‌اش با خودم فکر می‌کردم که آیا این کاری را که شروع کرده‌ایم به سرانجامی می‌رسد و می‌توانیم کتابی را درباره شهید دانایی منتشر کنیم؟ آیا می‌توانیم این کار را به ثمر بنشانیم و نسل امروزی را با این شهید عزیز آشنا کنیم؟ و خلاصه هزار و یک جور از این آیاها که در ذهنم می‌آمد و سر تا پا نگرانم می‌کرد. بعضی مواقع توی خلوت خودم کمی مأیوس می‌شدم و ناخودآگاه فکر می‌کردم که نه. ما نتیجه‌ای نمی‌گیریم و ممکن است این کاری را که آغاز کرده‌ایم به طور کل تعطیل شود.

  • خادم الشهدا